صداهای جانانه
سلام به همگی91 وقتی که صداش رو میندازه توی حنجره ش و جیغ می کشه، دلم ریش ریش میشه. مستاصل می شم و نمی دونم چی کار کنم. بیشتر اما دچاره دلسوزیِ فراوون میشم که طفلکی چه دردی داره می کشه بابت نفخ معده ش. انگار این یک ذره بادی که توو دلش می پیچه بدترین و بیشترین درد دنیاست. . چند شب پیش کلی سه تایی با هم خندیدیم... سر دلش گرفته بود و نمی تونست فعالیتش رو انجام بده من و باباش نشستیم و دل و کمرش رو با روغن زیتون ماساژ دادیم. جانم! هر ماساژ ما با صدایی همراه بود که باعث سرور دل ما می شد. یعنی میخام بگم دیگه ما با این صداها هم شاد می شیم. ...